در اختلافات ،به تفاهم برسید
در مقاله ی قبل گفتیم که اختلاف سلیقه در ازدواج و به طور کلی بین هر دو نفری اجتناب ناپذیر است.
اما نکاتی هست که با توجه به آنها می توان صدمات ناشی از این موضوع را به حداقل رساند:
1- به یاد داشته باشید بعضی از آداب و رسوم و عقایدی که در خانواده ها وجود دارد، هیچ پشتوانه ی عقلی و قانونی و شرعی ندارد و فقط باعث هویت بخشی به مردم وابسته به آن فرهنگ می شود، مثل بسیاری از رسم و رسومات جشن ازدواج، و برای برقراری پیوند و رابطه ی مناسب با خانواده ای که فرهنگ متفاوتی دارند ، می توان بسیاری از این آداب و رسوم را نادیده گرفت. مثلاً در بعضی از مناطق و شهرها برای دوران عقد قبل از مراسم عروسی، محدودیتهای بسیار سختی را درباره ی رابطه ی زن و شهوهر در نظر می گیرند که باعث عذاب و ناراحتی هر دوی آنها می شود. در صورتیکه در این دوران، دختر و پسر به صورت شرعی به هم محرم شده اند و هیچ اشکال عقلی و شرعی برای روابط آزادتر بین دو طرف وجود ندارد . همینطور رسم و رسوماتی مثل شیربها، تهیه ی لیست جهیزیه، خریدهای عجیب و غریب در طی مراحل ازدواج و غیره که هیچ نقش تعیین کننده ای در آینده ی زندگی زن و شوهر نخواهد داشت.
2- در صورتی که در موردی با همسرتان اختلاف سلیقه پیدا کردید، به هیچ وجه کار را به لجبازی نکشانید و تصمیم نگیرید روی طرف مقابل را کم کنید. اگر در بیشتر سریالها و فیلمهای خانوادگی تلویزیون می بینید که یکی از زوجین با داد و فریاد و لجبازی همیشه کارش را پیش می برد و طرف دیگر غالباً کوتاه می آید. بدانید که این، فقط در فیلمها اتفاق می افتد و در زندگی واقعی چنین کاری فقط مسئله را پیچیده تر می کند و به صورت یک زخم در چهره زندگیتان ماندگار خواهد شد. حتی اگر در یک یا چند مورد خاص بتواند با لجبازیهای بچه گانه و یا داد و فریاد همسرتان را وادار به عقب نشینی کنید، این عقب نشینی بصورت یک عقده در وجود او خواهد ماند و در جای دیگر آن را تلافی خواهد کرد.
ولی اگر برآورده نشدن خواسته شما، باعث رنج و ناراحتیتان می شود، سعی کنید این موضوع را بسیار منطقی و با خوش رویی و مؤدبانه با همسرتان مطرح کنید و از او بخواهید به خاطر علاقه ی شما در این مورد به سلیقه و نظر شما توجه کند و آن را برآورده سازد. مطمئن باشید که با رفتارهای زشت مثل فحاشی و داد و فریاد و لجبازی تا به حال هیچکس نتوانسته فرد دیگری را همراه و یار خود کند، مگر برای مدت بسیار محدود.
3- هرگز و هرگز به خاطر تفاوتهای فرهنگی و آداب و رسوم خانواده ی همسرتان و یا خصلتهای فردی و شخصی همسرتان (مثل شجاع نبودن و یا زیبا نبودن) او را تحقیر نکنید و به هیچوجه عباراتی مثل «عقب مانده»، «اُمُّل» و ... را بکار نبرید. زیاد دیده می شود که یکی از طرفین برای اینکه حرفش را به کرسی بنشاند و کارها را همانطور که مطابق میل اوست به سرانجام برساند، سعی می کند با تحقیر شخصیت و یا تمسخر باورها و خواستگاه خانوادگی و بومی طرف مقابل او را وادار به تبعیت از خود کند. ولی به یاد داشته باشید یک همسر تحقیر شده و بی هویت که اعتماد به نفس را از دست داده باشد در بیشتر موارد کارایی خود را برای انجام وظایفش از دست می دهد و در انجام بسیاری از کارهایش موفقیت نخواهد داشت. این امر حتی باعث افسردگی و انزوای او می شود که در هر حالتی نهایتاً به ضرر جمع خانوادگی شماست و بالطبع خودتان هم از آسیب چنین امری در امان نخواهید بود.
4- اگر پس از بررسی و مطابقت با عقل و عرف و شرع به این نتیجه رسیدید که بعضی از رفتار و کردار و باورهای همسرتان ایراد دارد، برای انتقاد تلاش کنید با مباحثه های کوتاه و آرام و منطقی او را توجیه کنید و رفتار و کردار و باور درست را به او ارائه نمائید. ولی دقت کنید به نحوی اینکار را انجام دهید که احساس نکند شخصیت و غرورش را زیر سؤال برده اید و بدانید هیچوقت با یکبار گفتگو و در یک جلسه این موضوع به سرانجام نمی رسد و این عادتها و اعتقادات در طول زمان جزو شخصیت همسرتان شده و تغییر آن زمان می خواهد. در ضمن می توانید با هدیه دادن کتابهایی که در مورد آن رفتار و اعتقاد توضیحاتی داده و تشویق همسرتان به مطالعه آن کتاب به تدریج او را اصلاح کنید. همچنین در بعضی از موارد و درباره ی تعدادی از رفتارها و ناهنجاریهای فردی و اجتماعی فیلمهای خوبی وجود دارد که با تهیه و تماشای آن فیلمها در کنار همسرتان می توانید آرام و غیر مستقیم او را تغییر دهید.
5- توجه داشته باشید که صرفنظر از خواسته ها و چشم پوشی از علاقه هایتان، به هیچوجه نشانه ی شکست و یا تحقیر شما نخواهد بود. بلکه به یاد داشته باشید انسان بزرگوار و با شخصیت و فهمیده کسی است که به نظرات و سلیقه های دیگران احترام می گذارد و در بسیاری از موارد با از خودگذشتگی، باعث رضایت و خرسندی آنها می شود و همین موضوع باعث جلب محبت و احترام همسرش نسبت به او خواهد شد.
در آخر ذکر این نکته خالی از لطف نیست که متوجه باشید که زندگی مثل فیلم سینمایی نیست که در آن، افراد به همه ی خواسته هایشان برسند و همسر ایده آل و کاملاً مطابق میل خود را پیدا کنند. بلکه هر انسانی مجموعه ای از نقاط ضعف و قوت است و زندگی هر انسان آمیخته ای از شادیها و رنجها، شکستها و پیروزیها و غمها و ناکامیهاست، بنابراین ارزش و قیمت زندگی و همسر و خانواده تان را بدانید و به هر بهانه ای آن را متشنج و بحرانی نکنید.
موفق و شادکام باشید
احسان رادمند- تبیان
آرزوهایی مثل سراب
روابط نا موفق(2)
در مقاله قبل سه نوع از روابطی که به عنوان عواملی تهدیدزا باعث مختل و سست شدن بنیان خانواده و سرکوب شدن روحیه افراد در خانواده می گردد، تشریح شد و در ادامه به بحث در مورد دیگر روابط نا موفق می نشینیم.
1- رابطهای که در آن عاشق تواناییهای بلقوه همسرتان میباشید.
«میدانم که مرا دوست دارد. موضوع فقط همین است که او از اینکه احساسات خود را ابراز کند، مشکل دارد، به اندکی وقت نیاز دارد، دیگران او را درک نمیکنند... »اگر این جملات برایتان آشنا است ، پس احتمالا شما بر خلاف آنچه که ادعا میکنید براستی عاشق او نیستید، بلکه عاشق فردی که امیدوارید همسرتان به آن بدل شود هستید. این نوع روابط بهطرز نسبتا شدیدی «اعتیادآور» هستند. چرا که شما خود را در دام کسی اسیر کرده اید که قرار است همسرتان به آن بدل شود، و دل کندن از این امید بسیار مشکل خواهد بود.
اگر جملات زیر را در ذهن خود تکرار میکنید در این رابطه غرق شدید و به همسرتان بیش از آنچه که او خود را باور دارد، ایمان دارید.
هیچکس تا به حال او را آنگونه که باید دوست نداشته و اگر شما به حد کافی به او عشق بورزید قادر خواهید بود، تا او را تغییر دهید این فقط شمایید که ماهیت واقعی او را میشناسید و هیچکس او را درک نمیکند.
داشتن یک رابطه سالم با همسرتان به معنی عشق ورزیدن به او به خاطر کسی که هست، میباشد. نه عشق ورزیدن با امید به کسی که خواهد شد.
راه حل: اشکالی ندارد اگر مایل باشید تا در برخی جهات شاهد رشد شخصی او باشید، اما میبایست به همان گونهای که هست، از او رضایت داشته باشید.
2- رابطهای که در آن به همسر خود بهعنوان یک الگو و آموزگار چشم دوختهاید.
تمامی افراد فوق مرتکب یک اشتباه واحد شدهاند. به این معنی که به طرزی نامتعادل جایگاهی بسیار بلند و ارج و منزلتی بیهوده برای همسر خود قائل هستند. وقتی عاشق کسی میشوید که به صورت افراطی او را الگوی خود می دانید، مشکل است رابطهای طبیعی داشته باشید. ممکن است رفتار یا گفتههای شما به گونهای باشد که گویی برابرید. اما در ذهنتان برای او مرتبه و مقام افزودهای قائل هستید که هر گونه احساس اختیار و قدرت را از شما سلب خواهد کرد.
آیا فکر میکنید که همسرتان از شما باهوشتر است؟
احساس میکنید غیرممکن است بتوانید به موفقیتهایی که او کسب کرده نائل شوید؟
حاضرید هر کاری بکنید تا بیشتر به او شبیه شوید؟
فراموش نکنید که روابط ناسالم صرفا از تفاوت جایگاههای دو طرف ناشی نمیشود بلکه از نگرش و طرز برخورد آن دو است.
راه حل: اگر گمان میکنید جایگاه او را بیش از آنچه باید بالا بردهاید، انتظار نداشته باشید که او خود از مسند قدرتی که خود شما او را نشاندهاید پایین بیاید. بلکه این شمایید که با احترام نگذاشتن به عقاید شخصی خود و مطالبه نکردن خواستههایتان او را بر صدر نشاندهاید. خود را دوست داشته باشید و آنچه را که هستید قبول کنید، به همان میزان که او را تحسین میکنید. او نیز باید مایل باشد تا نقش خود را از الگو به حامی و مشاور تعدیل کند.
3- رابطهای که در آن به دلایل بیرونی شیفته همسر خود شدهاید.
آن چشمان آبی روحم را تسخیر کرد.
بسیاری از ما تنها به خاطر یک ویژگی که هیچ رابطهای با شخصیت حقیقی همسرتان نداشته و به ویژگیهای بیرونی او مربوط میشود، عاشق میشویم. این روابط معمولا دوام چندانی ندارد. مگر شما چند ساعت میتوانید به موهای او خیره شوید و یا ... .
«من عاشق او نبودم، بلکه عاشق تردستی و نحوه اجرای او در هنرش بودم. من تنها به یک ویژگی او چسبیده بودم و تمامی ویژگیهای مطلوب دیگر را که میپنداشتم شخصی نظیر او میبایست داشته باشد روی او فرافکن کرده بودم. من مجذوب «خودساختههای» خود بودم.
هرگاه شیفته یک ویژگی شخصیتی کسی شدید، از خود بپرسید: اگر این فرد چشمان آبی، صدای زیبا، موهای فوقالعاده نداشت و یا ... آیا همچنان نیز برایم جذاب بود و میخواستم که باز با او ازدواج کنم. صداقت میتواند شما را از دلشکستگیها محفوظ نگه دارد.
منبع: بر گرفته از کتاب « آیا تو آن گمشده ام هستی»، نوشته باربارا آنجلیس
من می خوانم، تو گوش می کنی
من می خوانم،تو می خوانی،ما می خوانیم(3)
صبح که میشه لاک پشت سرش را از لاکش بیرون می آورد و آرام راه می افتاد، سلام خورشید، سلام آسمان آبی، سلام درختان سبز، سلام... تا اینکه روزی خرگوشی از او پرسید: «چرا سعی نمی کنی تندتر بروی»؟ لاک پشت به فکر فرود رفت... .
از چه زمانی خواندن برای کودک را شروع کنیم؟
«یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود» جمله ی زیبایی است که در طول زندگی به کرات شنیده ایم و هنوز هم با شنیدن آن، پای رفتنمان سست می شود، دوست داریم، بمانیم، بنشینیم و حادثه را دنبال کنیم. هرگز فکر کرده اید، اولین قصه ای که شنیده اید چه بود؟ شاید به یاد نداشته باشید. قصه ای بود مشترک بین انسان ها قصه ای با نام «صدای قلب مادر».
گوش جنین بعد از ماه سوم، صدای قلب مادر را می شنود و این قصه ی آغازین زندگی اوست. قصه ای که ماهها بعد از تولد، با در آغوش گرفتن او و ضربه هائی که توسط مادر یا جانشین او به پشتش زده می شود آن را تداعی کرده و به کودک آرامش می دهد، و او را به خواب می برد.
بعد از ماه ششم دوران جنینی کودک می تواند، صدای خارج از شکم مادر را نیز بشنود. صدای مادر، صدای پدر، رادیو و تلویزیون. به همین جهت پیشنهاد می کنند که با جنین صحبت شود، برایش موسیقی یا کلام موزون پخش شده، حتی می توانید هر روز به مدت سه ماه (ماه ششم تا نهم) روزی سه بار کتاب ساده آهنگین یا قصه آهنگینی، مثل (دویدم و دویدم، جم جمک برگ خزون، لی لی حوضک، کلاغه میگه قار قارو ...) را با صدای بلند برای او بخوانید. کودک شما در دوره نوزادی(2) با علائمی چون مکیدن های طولانی، تند شدن ضربان قلب و تنفس و... نشان می دهد که این کلام و آوا را قبلاً شنیده است.
دکتر سوزان ماندل گلاز(3) معتقد است: « نوزادان نیاز به شنیدن کلام دارند و بلندخوانی برای کودکان این نیاز را برآورده می کند. محتوا چندان اهمیتی ندارد، بله نحوه ی بیان، زیروبم بودن آن و بالاخره حالت های گوناگون اعضای صورت از اهمیت بسیاری برخوردار است.
به عبارت دیگر «پایه گذاری سوادآموزی از تولد است و نوزادان احتیاج به شنیدن زبان محاوره دارند و این احتیاج را بلند خوانی برآورده می سازد.»
از این رو، کودکان، بعد از تولد نیاز به شنیدن لالائی دارند، زیرا گوش دادن قسمت اصلی فرایند گفتاری است و به اندازه ی عمل انتقال بیان مهم می باشد. هرگز بدون شنیدن، ارتباط گفتاری ممکن نمی شود.
لالائی ها که به سه بُعد حرکتی، کلامی و موسیقیائی در جای جای این کره ی خاکی شنوندگان کوچک را به خود جذب می کنند، محتوای تقریباً یکسانی دارند. آرزوهای مادر، راز و نیاز او با معبود برای حفظ کودک، بیان گزارشات روزانه، دردِدلِ مادر با فرزند، نذرها و تمثیلها از جمله مواردی است که محتوای لالائی ها را تشکیل می دهند. آغوش مهربانِ مادر، تکان دادن های آرام و یا ضربه زدن به پشت کودک، همراه با خواندن این ادبیات زنانه، دعوتی است برای خوابیدن. هرگز کودک را از این فعالیت محروم نکنید. بیاد داشته باشید که بخش لالائی و موسیقی نمی تواند جانشین مناسبی برای لالائی ای باشد که شما خواننده آن هستید. خوشبختانه شنونده شما منتقد نیست، و از بودن شما و شنیدن صدای شما لذت می برد. ادبیات عامیانه سرزمین ما، سرشار از لالائی های زیبائی است که با گوشِ دل سپردن به بزرگ سالان فامیل می توانید آن ها را جمع آوری کنید.(4)*
کودکان به مرور دوست دارند، کتاب را مثل سایر اشیاء با دست و دهانشان تجربه کنند. چنگ زدن ، به دهان بردن، پاره کردن از جمله مواردی است که کتاب هم از آن مصون نیست. از این رو، کتابهائی با جلد ضخیم، پلاستیکی و یا پارچه ای پیشنهاد می شود. این کتاب ها پاره نشده و قابل شستشو است.
تهیه کتاب های پارچه ای بسیار ساده است. شما می توانید با استفاده از پارچه های عروسکی و چسباندن لائی چسب به پشت تصاویر، آن را بریده در یک دفترچه پارچه ای شبیه همان که فعالیت های خیاطی را انجام میدادید (دکمه دوزی، ژور، زیکزاک و غیره) تکه دوزی کنید. هم چنین با تهیه یکسری تصاویر کاغذی از مجلات چسباندن آنها روی مقوا برای فرزندتان کتاب تصویری بسازید. تصاویر باید تا حد ممکن بزرگ و از اشیائی باشد که برای او آشنا هستند. این مجموعه تصویری، می تواند مدام تغییر یابد و با تصاویر جدید کتاب های تصویری متنوع تری به وجود آورد. (عروسک – توپ – ماشین – میوه جات و...) در حالیکه تصاویر را به کودک نشان می دهید، می توانید در مورد هر یک به کودک اطلاعاتی بدهید.
قصه گربه ای که موقع خواب به همه چیز شب بخیر می گوید (شب بخیر میز، صندلی ، شیشه شیر و... بچه ای که دوست دارد به حمام برود و آب بازی کند. توپ آبی رنگی که توی اتاقها می گردد و ماشین قرمزی که بوق می زند...)
امروزه کتاب های تصویری مقوائی، معمولاً به عنوان اسباب بازی در اختیار کودکان قرار می گیرد و گاهی قسمتهائی از آن جدا شده و یا بدان افزوده می شود. این نوع کتب علاوه بر سرگرمی کودک، او را به کاوش بر می انگیزد و خزانه واژگان او را توسعه می دهد.
کتابخوانی برای کودکان در این دوره (تولد تا 1 سالگی) باید هر روز از ساعت معینی به مدت چند دقیقه صورت گیرد تا این عادت در کودکان نهادینه شده و آنها بتوانند شعفِ حاصل از کتابخوانی را تجربه کنند.
لاک پشت به کمک دارکوب چرخهای چوبی ساخت و برآن سوار شد و با خوشحالی راه افتاد، هر لحظه سرعتش بیشتر و بیشتر می شه آنقدر تند که فرصت نمی کرد به درختان سلام کند به ... به ... او از همه جلوتر بود... .
اما....
برای کسب تجارب دسته اول به کودک فرصت دهید.
کتاب های پیشنهادی:
1- لالالالا گل لاله، تهران، کانون پرورش فکری کودکان 1367.
2- دولت آبادی، مهدخت، جم جمک برگ خزون تهران – کتابهای جیبی 1384.
3- رحماندوست مصطفی، بازی با انگشت ها – کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان 1384.
پی نوشت ها:
1- اکرم قاسم پور – لاک پشت خوشبخت شباویز تهران 1382
2- از تولد تا یکماهگی (دوره نوزادی new nate)
3- متخصص تعلیم و تربیت و رئیس سازمان قرائت بین المللی Dr. Susan Mandell Glazer
4- براساس ساختار لالائی قدیم، لالائی های جدیدی نیز نوشته شده است.
تبیان- خانواده و زندگی
فرشته مجیب(عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبائی)
شعله هاى فروزان عشق و محبت
پیامبر اکرم(ص):
مردى که بر بداخلاقى زنش صبر و بردبارى کند خداوند پاداشى را که به داود به خاطر تحمل و سختى عطا کرد به او مى دهد, و زنى که بر بداخلاقى شوهرش شکیبایى به خرج دهد, خداوند همانند پاداش آسیه را (که یکى از چهار زن مشهور و بزرگ جهان توحید است) به او خواهد داد.(1)
بسیارى از زوجین پس از گذشت مدتى از زندگى مشترک به دلیل اختلافات و نزاعهاى مکرر و همیشگى به این نتیجه مى رسند که تنها یکى از طرفین مى تواند با اقدامات سازنده به بهبود ساختار زندگى زناشویى خود کمک کند; با این تفاوت که مطمئن است هرگز آن زندگى, خواسته ها و انتظارات او را از زندگى زناشویى برآورده نساخته و نخواهد ساخت.
بسیارى از زوجین نیز به گره ها و مشکلات در روابط زناشویى خود پى مى برند اما در تصمیم گیرى مردد باقى مى مانند. به عبارت دیگر نمى دانند باید در صدد تجدید نظر در ادامه ی زندگى زناشویى برآیند یا خیر. به عنوان مثال بسیارى از اشخاص تصمیم به ترک ازدواج مى گیرند اما به دلایل موجهى همچون انتظار کشیدن براى مستقل شدن فرزندان, تصمیم خود را عملى نمى سازند.
در هر حال, هر کدام از زوجین باید بدانند مى توانند و قادر هستند شرایط زندگى زناشویى خود را بهتر کنند و اگر این مورد به اتفاق هم و مورد توافق زن و مرد باشد بهتر و سریع تر رخ خواهد داد.
زوجین باید بدانند که در اغلب موارد طلاق به جاى آنکه از دشواریهاى زندگى آنان بکاهد, بر این مشکلات خواهد افزود. این مساله حتى اگر پاى فرزند هم در میان نباشد مى تواند اتفاق بیفتد.
گاه زن و مرد با طلاق گرفتن از شر مشکلات موجود زندگیشان رها مى شوند اما مشکلاتى دیگر و بسیار بیشتر در انتظار آنان خواهد بود. به عنوان مثال ممکن است وضعیت مالى آنها خراب شود یا گرفتار تنهایى و افسردگى شوند و اضافه بر همه اینها درد و رنج ناشى از رویاهاى از دست رفته اضافه خواهند شد.از طرف دیگر بزرگترین و مهمترین بازندگان صحنه طلاق فرزندان خانواده خواهند بود. این فرزندان بلاشک سالها با احساسات جریحه دار زندگى خواهند کرد.
برخى از زوجین در ذهن خود این سوال را تکرار مى کنند: آیا زمانى که ازدواجى ناموفق داریم به خاطر بچه ها باید با هم بمانیم؟ آنها ممکن است همین سوال را از اطرافیان و نزدیکان خود به کرات پرسیده باشند.براى جواب به این سوال باید به نکته اى اساسى و مهم توجه داشت.
این زوجین براى خود چنین فرض کرده اند که یا باید در شرایط زندگى دشوار و آشفته همراه با فرزندانشان به زندگى مرارت بار ادامه دهند و یا تن به طلاق بدهند. اما باید خاطرنشان ساخت که صرفا همین دو راه پیش روى زوجین قرار ندارد. راه حل سومى نیز موجود است. راه حلى که با تمسک به آن مى توان بار دیگر شعله هاى مهر و محبت و عشق را در زندگى ایجاد و برپا کنند. آنان مى توانند بار دیگر در ازدواج خود رابطه اى شادمانه به وجود آورند. رابطه اى شادمانه براى خود، همسر و فرزندانشان. ممکن است این راه سوم در ذهن عده اى از همسران غیر عملى و غیر ممکن جلوه کند. اما به حکم و دلیل تجربه بسیارى از زوجینى که راه سوم را رفته اند و موفق بوده اند بدین گونه نیست.
در واقع این زوجهاى خوشبخت هم ناسازگاریهایى داشته و دارند. آنها هم در شروع زندگى درگیر نزاع و مشکلاتى چند بوده اند اما از آنجایى که به انتخاب و ازدواج خود اعتقاد و باور داشته اند، بدون هراس از مشکلات در مقام رفع مشکلات برآمده اند تا به مقام زوجهاى خوشبخت رسیده اند.
منبع : ماهنامه پیام زن
پی نوشت :
1ـ بحارالانوار, ج103, ص247.
تصمیم گرفت زنده بماند
مدرسهی کوچک روستایی بود که بهوسیلهی بخاری زغالی قدیمی، گرم میشد. پسرکی موظف بود هر روز زودتر از همه به مدرسه بیاید و بخاری را روشن کند تا قبل از ورود معلم و همکلاسیهایش، کلاس گرم شود. روزی، وقتی شاگردان وارد محوطهی مدرسه شدند، دیدند مدرسه در میان شعلههای آتش میسوزد. آنان بدن نیمه بیهوش همکلاسی خود را که دیگر رمقی در او باقی نمانده بود، پیدا کردند و بیدرنگ به بیمارستان رساندند.
پسرک با بدنی سوخته و نیمه جان روی تخت بیمارستان دراز کشیده بود ، که ناگهان شنید دکتر به مادرش میگفت: «هیچ امیدی به زنده ماندن پسرتان نیست، چون شعلههای آتش بهطور عمیق، بدنش را سوزانده و از بین برده است». اما پسرک به هیچوجه نمیخواست بمیرد. او با توکل به خدا و طلب یاری از او تصمیم گرفت تا تمام تلاش خود را برای زنده ماندن به کار بندد و زنده بماند و ... چنین هم شد.
او در مقابل چشمان حیرت زدهی دکتر به راستی زنده ماند و نمرد. هنگامی که خطر مرگ از بالای سر او رد شد، پسرک دوباره شنید که دکتر به مادرش میگفت: «طفلکی به خاطر قابل استفاده نبودن پاهایش، مجبور است تا آخر عمر لنگلنگان راه برود».
پسرک بار دیگر تصمیم خود را گرفت. او به هیچوجه نخواهد لنگید. او راه خواهد رفت، اما متاسفانه هیچ تحرکی در پاهای او دیده نمیشد. بالاخره روزی فرا رسید که پسرک از بیمارستان مرخص شد. مادرش هر روز پاهای کوچک او را میمالید، اما هیچ احساس و حرکتی در آنها به چشم نمیخورد. با این حال، هیچ خللی در عزم و ارادهی پسرک وارد نشده بود و همچنان قاطعانه عقیده داشت که روزی قادر به راه رفتن خواهد بود.

یک روز آفتابی، مادرش او را در صندلی چرخدار قرارداد و برای هواخوری به حیاط برد. آن روز، پسرک بر خلاف دفعههای قبل، در صندلی چرخدار نماند. او خود را از آن بیرون کشید و در حالی که پاهایش را میکشید، روی چمن شروع به خزیدن کرد. او خزید و خزید تا به نردههای چوبی سفیدی که دور تا دور حیاطشان کشیده شده بود، رسید.
با هر زحمتی که بود، خود را بالا کشید و از نردهها گرفت و در امتداد نردهها جلو رفت و در نهایت، راه افتاد. او این کار را هر روز انجام میداد، بهطوری که جای پای او در امتداد نردههای اطراف خانه دیده میشد. او چیزی جز بازگرداندن حیات به پاهای کوچکش نمیخواست.
سرانجام، با خواست خدا و عزم و ارادهی پولادینش، توانست روی پاهای خود بایستد و با کمی صبر و تحمل توانست گام بردارد و سپس راه برود و در نهایت، بدود. او دوباره به مدرسه رفت و فاصلهی بین خانه و مدرسه را به خاطر لذت، میدوید. او حتی در مدرسه یک تیم دو تشکیل داد.
سالها بعد، این پسرکی که هیچ امیدی به زنده ماندن و راه رفتنش نبود، یعنی دکتر «گلن گانینگهام» در باغ چهارگوش «مادیسون» موفق به شکستن رکورد دوی سرعت در مسافت یک مایلی شد!
منبع: بر گرفته از کتاب «سوپ جوجه برای روح»«جک کنفیلد» - «مارک ویکتورهنسن»
زمان چیست
تست هوش
مراسم عجیب عروس و داماد ها در دنیا
الفبای زندگی !!
مردم ملل مختلف اوقات خود را چگونه میگذرانند؟
تعاریف بیمه ای
در بازی مار و پله زندگی هیچگاه از تاس انداختن ناامید نشو
پنج کلید شادی
برنامه چندلایه چیست ؟
یکی بگو ، یکی بشنو
تفاهم در عین سوءتفاهم
احضار اول شخص غائب
بهترین همسران دنیا!
غمی که با کودک میآید!!
[همه عناوین(140)][عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 13
کل بازدید :521544

برای دستیابی به پروژه ها و پایان نامه های دانشجویی به آدرس www.bitasoft.ir مراجعه فرمائید.
پروژه های اکسس [145]
پروژه های ویژوال بیسیک6 [102]
پایان نامه های دانشگاهی [352]
پروژه های کارآفرینی [215]
UML و SSADM [83]
پروژه های مولتی مدیا بیلدر [72]
پروژه های سی شارپ [141]
پروژه های asp.net [100]
پروژه ها و پایان نامه های دانشگاهی [404]
آموزش مهر سازی و کلید سازی [71]
[آرشیو(11)]
ما و دلاوران
بهار bahar
الهه نور
ARAX
هیـــــــــئت زیــــــنبیون «محفل،طلاب بسیجیان و رهروان شهدا»
نم نم بارون ( رفیق نارفیق )
سه فاز بازار
عاشقان زنده...شهدا...اروند...
شعر و دل نوشته های اسارت
مشکلات جنسی
پایگاه اطلاع رسانی قاین نیوز
عشق تنها
بازی برنامه کلیپ ... برای موبایل جدیدترین عکسهای ایرانی و خارجی
امیرالمومنین علی علیه السلام
gitar4ever
آموزش و پرورش
پوست کلف
عمومی
هنر و فلسفه و ادبیات و ادیان ...
شهدای غریب
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
وفا دات کام
یادداشت های یه آسمونی
سهیــــــــــــــــلی منطقه آزادقشم
وبلاگ افسانه جومونگ
سرزمین من
به یاد مهدی (عج)
poueshdownload
بزرگترین لینک باکس آهنگهای رپ
world of news
به نام آنکه اشک راآفریدتاسرزمین وداع آتش نگیرد
فاصله
اتومبیل
salima
توشمانلو روستای نمونه ایران
مغزیات
سیب سرخ
من میخواهم مسلمان شوم.
ای ول .کام
عشق
موزیک ،نرم افزار، بازی، آهنگ رپ ، خدمات موبایل و..
سلام آقا
عکس جک اس ام اس نرم افزار داستان مطالب جالب و خواندنی و . . .
مشاوره در زمینه انتخاب متریال و بازرسی جوش
D E V I L
تخصصی فقه وحقوق
تنهای تنها
سفر طولانی آخرت
http://ads.sooran.ir/js/7137/49/"> http://ads.sooran.ir/js/7137/57/">